Image and video hosting by TinyPic 

امروز بچه ها واسه تبریک عید به خونه شهید اکبر ملکی رفتن . من مدام چشام دنبال پدر شهید بود . اخه واقعا پیر مرد فوق العاده دوست داشتنی و مهربونی بود با اون لهجه شیرین آذری .

 من واقعا یه علاقه شدیدی به حاج اقا ملکی داشتم .

دیدم حاج اقای روشندل و عبادی تسلیت گفتن و طلب آمرزش واسه اون مرحوم کردن و از مهرزاد پرسیدم و گفت حاج اقای ملکی چند ماهی هست که به رحمت خدا رفته ......

 خیلی ناراحت شدم واقعا پیر مرد نازنینی بود . اما بیشتر ناراحتیم بابت بی توجهی خودم و کم لطفی تعدادی از دوستان بود که اطلاع رسانی درست نکرده بودن و این تاسف و ناراحتی واقعا برام سنگین بود .

اخه یادم نمیره سال ۷۸ داشتم با ۲ تا از دوستام داخل کتابخونه مسجد به  مناسبت ۲۲ بهمن یه نمایشگاهی از آثار شهدا میزدیم  که از حاج اقای روشندل خواستم با هم به خونه چنتا از شهدا بریم و بعضی از  آثار به جا مونده از اونهارو به امانت بگیریم و تو نمایشگاه بذاریم  وقتی رفتیم خونه شهید ملکی یادمه حاج آقا گفت : اهل مسجد خیلی کم لطف شدن دیگه احوالی از خانواده شهدا نمی پرسن . سالهای قبل هر چند وقت یکبار یه تعدادی از اهل مسجد می یومدن و دیدارها تازه می شد . اما مدتی هست که دیگه کلا فراموش شدیم  ......... 

Image and video hosting by TinyPic

شهید اکبر ملکی هم یکی از دانشجویان پیرو خط امام بود که قبل از انقلاب در امریکا در انجمن ا سلامی دانشجویان مشغول به تحصیل و فعالیتهای اسلامی بود .

 شهید ملکی به خاطر انجام فعالیتهای اسلامی از جانب پلیس ایالتی امریکا تحت تعقیب قرار می گیره و به همین خاطر و برای حضور  درجریانات  انقلاب به ایران میاد و درس و تحصیل و زندگی در امریکا رو رها میکنه ...

 ماجرای زندگی او در امریکا و مسلمان کردن یکی از اساتید . اون هم به خاطر بحث و گفتگو پیرامون نهج البلاغه و امدنش به ایران و حضور در جریانات انقلاب  و در نهایت حضور در جبهه و به شهادت رسیدنش فوق العادهپ

 زیبا  و شنیدنی هست که ان شاءالله در فرصت مناسب حتما اونهارو بازگو می کنم ......